تحلیل روانشناختی درباره خودسرزنشگری، شرم مزمن و الگوهای فکری ناسالم
چرا بعضی از ما همیشه خودمان را سرزنش میکنیم، حتی وقتی تقصیری نداریم؟
چرا وقتی مشکلی پیش میآید، قبل از هر چیز، به اشتباهات خودمان فکر میکنیم؟
و آیا ممکن است این الگوی ذهنی، بیشتر از آنکه منطقی باشد، ریشه در زخمهای قدیمیمان داشته باشد؟
در یکی از اپیزودهای پادکست «Speaking of Psychology»، دکتر بانی وایت، روانشناس بالینی و پژوهشگر حوزه شرم، درباره الگوی رایجی صحبت میکند که بسیاری از افراد تجربه میکنند: خودسرزنشگری مزمن.
او توضیح میدهد که این نوع تفکر، اغلب از دوران کودکی و تجربههای اولیه رشد میآید. وقتی کودک در محیطی بزرگ میشود که اشتباههایش با انتقاد شدید یا طرد همراه است، ذهن او یاد میگیرد که همیشه «او» مقصر است، نه موقعیت یا دیگران.
دکتر وایت میگوید:
«کودکان نمیتوانند والدین یا محیط را زیر سؤال ببرند. پس تنها گزینهای که باقی میماند این است که خودشان را سرزنش کنند چون این تنها راه حفظ رابطه و بقاست.»
این خودسرزنشگری در بزرگسالی به شکل صدایی درونی درمیآید که دائم تکرار میکند:
- «من کافی نیستم.»
- «حتماً من اشتباه کردم.»
- «همیشه من خراب میکنم.»
اما این صدا، اگرچه به ظاهر آشناست، دشمن آرامش درونیست.
خوشبختانه، خودسرزنشگری قابل درمان است.
دکتر وایت پیشنهاد میدهد که برای مواجهه با این الگو، ابتدا باید صدای منتقد درونی را بشناسیم. سپس یاد بگیریم که با خودمان از سر مهربانی صحبت کنیم نه از سر سرزنش.
تمرینهایی مثل نوشتن نامهای به کودک درون، شناسایی لحظاتی که بدون دلیل خود را مقصر میدانیم، یا مشاوره با درمانگری آگاه، میتواند به بازنویسی این الگو کمک کند.
در پایان اپیزود، دکتر وایت میگوید:
«وقتی بفهمی همیشه مقصر نبودهای، شروع میکنی به آزاد شدن از بارهایی که هرگز متعلق به تو نبودند.»
اگر همیشه خودت را سرزنش میکنی حتی وقتی مقصر نیستی… شاید وقت آن رسیده این صدای قدیمی را بشناسی و جایگزینش کنی. روانشناسان ما میتوانند همراهت باشند.
دیدگاه خود را بنویسید.