افکارمان چگونه ما را می سازند

افکارمان چگونه ما را می سازند - کلینیک روانشناختی آزاده

افکارمان چگونه ما را می سازند

 انسان ها تحت‌تاثیر ۴ فاکتور مهم می‌باشند:

  1. هیجان
  2. افکار
  3. احساس
  4. رفتار

در ابتدا هیجانی وجود دارد، سپس فکری به ذهن فرد می‌آید. این فکر، احساسی را در او به‌ وجود می‌آورد و فرد بر اساس احساس ایجاد شده، رفتاری انجام می‌دهد. بنابراین هر رفتاری که از ما سر می‌زند ناشی از افکار ما است.

خرسندی و ناخرسندی، آرامی و ناآرامی و عموم حالت‌های افراد، با فرایند تفکر آنها ارتباط مستقیم دارد. افراد مختلف در موقعیت‌های مشابه، به سبک‌های متفاوتی عمل می‌کنند.

فکر منطقی، احساس و در نتیجه رفتار درست را ایجاد می‌کند. کسی که احساس و رفتار نادرستی دارد، افکار او نیز مسلما با واقعیت مناسبتی ندارد. ما به افکار غیرمنطقی خود که با دنیای واقعی تطابقی ندارد خطاهای شناختی(Cognitive Errors) می‌گوییم.

فردی را تصور کنید که از دوران کودکی، عینکی رنگی بر چشم داشته است و هیچ زمان دنیا را بدون عینک خود ندیده است. مسلماً او باور دارد که دنیا به رنگ عینک او می‌باشد، زیرا همه چیز را تنها پس از عبور از عینک رنگی خود مشاهده کرده است.

انسان‌ها در طول دوران کودکی خود عینک‌هایی بر چشم می‌گذارند که پس از آن، خود، دیگران و دنیا را تنها پس از عبور از آن می‌توانند ببیند. اگر رنگ عینک تیره باشد، همه چیز را تیره و تار می‌بینند.

پیش چشمت داشتی شیشهٔ کبود / زان سبب عالم کبودت می‌نمود 

این بیت از مولانا، اشاره به احوالات ذهنی ما دارد، که بر درک ما از جهان تاثیر می گذارد. بعدها ایمانوئل کانت فیلسوف المانی، همین را متذکر شد با فرق آن که او گفت: ما عینک زمان و مکان بر چشمانمان داریم و این ذهن ما است که ماده احساس را در زمان و مکان مشخص تنظیم می کند.

 

عینکی که فرد بر چشم دارد عبارت است از قوانین و فرض‌هایی که در کودکی به جهت مواجهه با دنیا فرا گرفته است. فرض‌هایی مانند :

  1. اگر موفق نباشی، تو را دوست نخواهند داشت
  2. برای آنکه خوشحال و شاد باشی، باید با کسی در ارتباط باشی
  3. دنیا مکان خطرناکی است
  4. به هیچ کسی نباید اعتماد کرد
  5. اگر کلاه سرت برود، نشانه احمق بودن تو است
  6. اگر دیگران ترکت کنند، حتماً اشکالی در کارت بوده است
  7. مردها بی‌وفا هستند

زمانی که قوانین و فرضیات(طرحواره های اولیه) در فرد شکل گرفت، از آن پس فرد همواره تلاش می‌کند تا آن فرض‌ها و قوانین را هر چه بیشتر تایید و اثبات کند، زیرا انسان نمی‌تواند با دنیایی غیرقابل پیش‌بینی مواجه شود، او دنیایی بد ولی قابل پیش‌بینی را بر دنیایی خوب و غیرقابل پیش‌بینی ترجیح می‌دهدقدرت پیش‌بینی وقایع و اتفاقات بد به فرد قدرت کنترل و مقابله می‌دهد.

کودکی که در دوران کودکی تجربیات ناگوار سوءاستفاده روانی و جنسی داشته است، باور و قانون «به کسی نمی‌توان اعتماد کرد» در او شکل می‌گیرد تا با توانایی پیش‌بینی وقایع بد آینده، از خود در برابر این حوادث محافظت کند.

مشکل آنجاست که در بزرگسالی با وجود تغییر شرایط، باورهای فرد تغییر نمی‌کنند. نه اطرافیان او همان افراد دوران کودکی هستند و نه او دیگر آن کودک ناتوان است، ولی با این وجود، باورهای او همچنان باورهای دوران کودکی است که دیگر برای شرایط کنونی او مناسب نمی‌باشند.

باورها و قوانین شکل گرفته در فرد در برابر هر گونه تغییر، مقاومت می‌کنند. حال اگر این فرد در بزرگسالی با افرادی مواجه شود که بسیار قابل اطمینان هستند، بر اساس فرض و باور خود نمی‌تواند به آنها اعتماد کند و با فکرهایی مانند: هنوز به من خیانت نکرده است، اینها همه برای جلب اطمینان من است، معلوم نیست هدفش از این محبت کردن‌ها چه می‌باشد، آخر چه کسی بی‌دلیل و بدون نفع شخصی محبت می‌کند، فرض اولیه خود را که عبارت است از «به کسی نمی‌توان اعتماد کرد» دست نخورده حفظ می‌کند.

این فرض‌ها و قوانین نه تنها برای تعیین نحوه واکنش ما در قبال دیگران، بلکه همچنین برای تأمین چارچوبی جهت درک موقعیت‌های زندگی مورد استفاده قرار می‌گیرد. بر اساس این فرض‌ها و قوانین، ما وقایع عالم را تفسیر می‌کنیم.

  • آیا فلان رفتار آقای الف نشانه بی‌احترامی بوده است یا خیر؟
  • آیا آقای ب قصد تعریف داشته است یا طعنه زدن؟

ما بر اساس این تفسیرها احساس خاصی پیدا می‌کنیم و بر اساس آن، احساس واکنش نشان می‌دهیم.

مثال: شما و دوستتان میهمان فردی هستید. میزبان به شما می‌گوید: چقدر خوب که زودتر از موعد آمدید.

  • فکر دوست شما: منظورش آن است که آدم‌های بیکاری هستید و زود آمدنتان وقت من را می‌گیرد.
  • احساس دوست شما: غم و سرخوردگی.
  • واکنش دوست شما: سکوت در طی میهمانی و اصرار بر ترک زودتر میهمانی.

 

  • فکر شما: چقدر خوب شد زودتر آمدم، زیرا باعث شد میزبان از تنهایی در بیاید.
  • احساس شما: رضایت و خوشحالی.
  • واکنش شما: صمیمیت بیشتر با میزبان و ماندن بیشتر در منزل او.

منابع :

  1. لی هی، رابرت. فنون شناخت درمانی. ترجمه لادن فتی. دانژه
  2. لی هی، رابرت. تکنیک های شناخت درمانی (راهنمای کاربردی برای متخصصان بالینی). حسن حمید پور و زهرا اندوز. ارجمند

 

 

دیدگاه خود را بنویسید.

  • امتیازدهی